روستا از قديمالايام «توليدكننده» بوده است. بزرگان جامعه، اميركبيرهاي جامعه همه از دامن روستاها برخاستهاند و آنچه امروز متاسفانه بر سر روستاها آمده همه حاصل عدم توجه به توليد است. در تئوري كلارك، جامعهشناس وضعيت اشتغال به سه بخش تقسيم شده است
1- كشاورزي
و دامداري، 2- صنعت، 3- خدمات، يعني پايه و اساس اقتصاد و اشتغال در روستاست كه مهمترين
بخش توليدكننده است و غلات استراتژيك مانند گندم و جو و برنج از آنجا ميآيد و براي
همين است كه بايد مورد توجه قرار بگيرد. دليل مهاجرتهاي گستردهاي كه از روستا صورت
ميگيرد اين است كه روستا را رها كردهايم. وضعيتي پيش آمده كه روستاييان براي تهيه
تخم مرغ و سبزيجات و سيبزميني به شهر ميروند و اين باعث ننگ است چون همه كشورها از
امريكا گرفته تا آلمان و انگلستان، به بخش روستايي خود توجه ميكنند. براي حل مشكل
مهاجرت داخلي بايد روستاها را تبديل به مكانهايي كنيم كه براي كار و زندگي جذاب هستند.
نخستين كار ايجاد زيرساختهاست، تكميل و توسعه شبكه آب، برق، گاز و اينترنت و بعد از
آن ايجاد قطبهاي صنعتي در اطراف روستاها يعني نزديك به مكانهايي كه هم نيروي كار
جوان دارند و هم پتانسيل لازم براي گردش چرخ صنعت. در غير اين صورت موج مهاجرت از روستا
به شهرهاي كوچك، از شهرهاي كوچك به شهرهاي بزرگ و سرانجام به پايتخت ادامه پيدا ميكند،
روستاها خالي ميشوند و شهرها شلوغ و زمينهاي كشاورزي باير ميمانند و آمار جرم و
آسيب در شهرها افزايش پيدا ميكند.
راهكار ديگر تغيير نظام سنتي كشاورزي است؛ يعني تغيير تقسيمبندي زمينهاي كشاورزي و پياده كردن مدلي مانند چين، جايي كه زمينهاي كشاورزي در آن به صورت مشاركتي اداره ميشود و بنا بر كاشت و داشت و برداشت سود حاصله ميان روستاييان تقسيم ميشود. الان در شمال كشور اين همه زمين تكهتكه كشاورزي هست در صورتي كه بايد بيشتر به فكر تجميع باشيم تا امكانات و تجهيزات نيز راحتتر در اختيار روستاييان قرار بگيرد. بايد به فكر راهاندازي دوباره شركت سهامي زراعي باشيم، طرحي كه پيش از انقلاب هم مطرح شده بود و حالا زمان آن رسيده تا براي حل مشكل خالي شدن روستاها از سكنه دوباره به آن رو آوريم تا مشكل سيل مهاجران فصلي و قطعي از روستا به شهر حل شود. اما جداي از مسائل اقتصادي و توليدي بايد به مساله فرهنگ و هويت نيز توجه داشته باشيم. اگر هنوز فرهنگي باقي مانده باشد بايد سراغ آن را در روستاها بگيريم. روستاها و روستاييان هستند كه همچنان قصهها، افسانهها، آداب و رسوم و دين و آيين را زنده نگه داشتهاند و به نسبت شهر به مراتب سنگرهاي قويتري براي حفظ فرهنگ و هويت ملي ما محسوب ميشوند. اگر در پي حفظ ارزشها و هنجارها باشيم هم باز بايد هواي روستا را داشته باشيم، روستاهاي ايران از كردستان و آذربايجان گرفته تا خراسان و گيلان و سيستان هر كدام گوشهاي از خاطره هويت ايراني را در خود حفظ كردهاند. يادمان باشد كه هميشه روستاييان بودهاند كه چهرههاي تاريخساز اين مملكت را در خود پرورش دادهاند. سعدي در گلستان گفته است: وقتي افتاد فتنهاي در شام / هر كس از گوشهاي فرا رفتند / روستا زادگان دانشمند / به وزيري پادشاه رفتند/ پسران وزير ناقص عقل/ به گدايي به روستا رفتند
امانالله
قرايي مقدم جامعهشناس