به گزارش «تابناک یزد»؛ در روزهای اخیر در کنار ناآرامیها در سطح شهرهای مختلف که به بهانه وضعیت اقتصادی از انتهای هفته گذشته آغاز شد، این اتفاقات دانشگاه تهران بود که بیشتر مورد توجه قرار گرفت. دانشگاه تهران 2 روز متفاوت را تجربه کرد؛ روز شنبه ساعت 12 هنوز خبری نیست اما یک اطلاعیه که روز قبل در برخی کانالهای خاص منتشر شده، این هشدار را میدهد که دانشگاه آبستن حوادثی خواهد بود. حدود ساعت 12:30 تعدادی با شعار «ایرانی باغیرت، حمایت حمایت» به سمت میدان انقلاب حرکت میکنند. حوالی ساعت 13 جمعی حدود 30 نفر با شعار «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» از پشت نردههای دانشگاه تهران شعار میدهند و با این اقدام تلاش میشود جمعی که در خیابان انقلاب حضور دارند به سمت دانشگاه تحریک شوند. هرچند این شعار ساده نوعی اعلام استقلال از جریانهای سیاسی است، در بطن خود حرفهای دیگری دارد. در لحظات ابتدایی که شعارهایی چون «در دانشگاه بیگاری، بعد از تحصیل بیکاری» سر داده میشد، کسی تصور نمیکرد شعارها فراتر از مطالبات اقتصادی رود اما لحظاتی بعد این شعارها رنگ و بوی کاملا سیاسی و رادیکال به خود گرفت تا جایی که علاوهبر نیروی انتظامی، مسئولان عالیرتبه دولت هم از الفاظ تند و بعضا رکیک در امان نماندند. به گفته یکی از شاهدان عینی یکی از لیدرهای این جریان که با پوشاندن صورت خود تلاش میکرد هویتش را مخفی کند، از کیف خود اسپری رنگی را بیرون آورد و شروع به نوشتن شعارهای تند علیه مسئولان نظام روی سردر دانشگاه کرد. این اقدام حتی منجر به خشم دانشجویانی شد که نظارهگر ماجرا بودند و دیگر مشخص شده بود که نزاع، نه در سطح مطالبات صنفی قشر ضعیف جامعه بلکه در حد و اندازه تغییر نظام برنامهریزی شده است. در این هنگام سایر دانشجویان با شعار «اگر تو دانشجویی، صورت چرا پوشوندی؟» معترض این اقدام شدند. حتی برخی رسانههای رسمی در اخبار خود اعلام کردند افرادی که هدایت این جریان را برعهده داشتند دانشجوی دانشگاه تهران نبودند و از فضای ملتهب مقابل دانشگاه استفاده کرده و وارد دانشگاه شده بودند. چندی بعد و پس از اینکه نیروی انتظامی مانع اتصال این جریان به خارج از دانشگاه شد، کار به نزاع و درگیری، پرتاب سنگ و حتی صندلی نگهبانی در دانشگاه کشید. یکی از دانشجویان که معترض این رفتارهای ساختارشکنانه شد مورد حمله قرار گرفت و از ناحیه سر مضروب و در نهایت به کلینیک 16 آذر منتقل شد. دانشجوی دیگری که در دانشگاه بهعنوان خادم مسجد معروف است نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفت!
دولت، شخص رئیسجمهور و سایر نهادهای اجرایی و البته نظامی کشور نیز از شعارهای تند این جریان در امان نبودند. البته این شعارهای ساختارشکنانه که عملا در راستای خواستههای سلطنتطلبان ارزیابی شد، در نهایت با حضور دیگر دانشجویان تغییر کرد. شعارهای رادیکال نوشته شده روی سردر دانشگاه مخدوش و در عوض شعار «دانشگاه جای فتنهگری نیست» نقش بست. روز بعد اما دانشگاه تهران صحنه دیگری به نمایش گذاشت؛ دانشجویان با حضور مقابل سردر دانشگاه تهران ضمن حمایت از مطالبات اقتصادی مردم از آنچه در روز قبل توسط عدهای به نمایش گذاشته شده بود اعلام برائت کردند.
تشکلهای دانشجویی این دانشگاه در مواضع خود به نوعی دامان خود را از حضور در این جریان پاک کردند. انجمن اسلامی دانشگاه تهران هرچند در تجمع روز یکشنبه سایر دانشجویان و اعضای تشکلهای بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی دانشجویان مستقل و جامعه اسلامی دانشجویان حضور نداشت، در بیانیهای ضمن تاکید بر پاسداری از اصول اساسی قانوناساسی مانند اصل۲۷ تاکید کرد: «حرکات خشونتآمیز و بیحرمتی به نظام و کشور و خون شهدا را که این آسایش و امنیت را مختل میکند محکوم مینماییم؛ در برابر هر عملی که به امنیت کشور لطمه وارد کند میایستیم و هرگونه دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان را شدیدا محکوم میکنیم.»
این موضع آنجایی قابل تامل است که تشکل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، خود سابقه اقدامات ساختارشکنانه و رفتارهای رادیکالی دارد بهطوری که برخی ادوار این تشکل، به هدایت اغتشاشات کوی دانشگاه سال 78 متهم هستند یا هنوز فعالان دانشجویی خاطره حمله ادوار این تشکل به نشست قانونی یک اتحادیه دانشجویی در شهریور 87 در دانشگاه تهران را از یاد نبردهاند. همین نشان میدهد در میان تشکلهای دانشجویی معین، یک وفاق نانوشته وجود دارد و آن اینکه هرگونه پیگیری مطالبات در هر سطوحی نباید به سمت رادیکالیسم و منازعات خیابانی سوق پیدا کند چراکه اولین تهدیدکننده آزادی، رادیکالیسم است. اما یک سوال در میان دانشجویان خودنمایی میکرد و آن اینکه عامل رادیکالیسم و حرکت خشن در دانشگاه چه جریانی بود؟ کدام جریان با تغییر سطح مطالبات از اقتصادی به سیاسی، هزینه ابراز عقیده و در یک کلمه آرمان آزادی را بالا برد؟ تا جایی که از این پس هرگونه تجمع حتی در چارچوب قانون اساسی نیز به دیده تردید نگریسته میشود!
پاسخ به این سوال البته برای دانشجویان دانشگاه تهران چندان سخت نیست چراکه ردپای جریانی نوظهور در دانشگاهها تحت عنوان شوراهای صنفی دیده میشد؛ جریانی با دیدگاههای بعضا چپ یا با ارفاق نئومارکسیستی از ابتدای دهه 90 در برخی دانشگاهها شکل گرفت و تلاش کرد با استفاده از بستر نارضایتی نسبت به وضع معیشتی موجود در جامعه خود را با جامعه کارگری پیوند دهد و با ادبیاتی قابل لمس برای جامعه و قشر دانشجو منویات خود را پیش برد. این ادبیات در شرایطی که دانشگاهها بیتوجه به مشکلات معیشتی دانشجویان با سرعت به سمت پولی شدن پیش میرفتند، مورد توجه دانشجویان قرار گرفت. بستر این نارضایتی البته در نوع نگاه مسئولان به مقوله درآمدی دانشگاه و وابستگی دانشگاههای دولتی به بودجه نفتی است.
در ایران بودجه دانشگاهها عموما به فروش نفت وابسته است و هنگامی که درآمد نفتی حال با تحریم و حال با شرایط بازار جهانی دستخوش تغییر میشود، بودجه دانشگاهها هم با تکانه شدید مواجه میشوند. نمود این موضوع حتی امسال در شرایط پسابرجام هم قابل ملاحظه بود تا جایی که روسای دانشگاههای بزرگ در نامهای به رئیسجمهور با اشاره به کمبود بودجه از عدمتوانایی در رتق و فتق هزینه آب و برق دانشگاهها گفتند. این شرایط در پایان دهه 80 باعث شد دانشگاهها بیتوجه به سایر راههای ممکن برای جبران منابع درآمدی غیرنفتی به فکر کسب درآمد از فروش آموزش بیفتند! همین خلا باعث شکلگیری و رونق ادبیات چپگرایانه در دانشگاهها شد که در قالب شورای صنفی عرضاندام میکرد. البته این موضوع قابل تعمیم به تمامی شوراهای صنفی نیست و حضور این تشکل در دانشگاهها در چارچوب قانون یک نیاز جدی است.
فعالیتهای صنفی اما در ابتدای دهه 90 شکل جدی گرفت. آغاز سال تحصیلی 94-1393 و سرعت گرفتن سیاستهای نئولیبرالی دولت که نتیجهاش در بخش رفاه دانشجویی، افزایش قیمت غذای دانشجویی و کمبود ظرفیت خوابگاهها بود، منجر به فعالیت گستردهتر این جریان شد بهطوری که در ماههای ابتدایی آن سال تحصیلی برخی دانشگاهها صحنه برگزاری تجمعهای مختلف شد. تجمعها در دانشگاههای علوم پزشکی از جنس دیگری بود؛ اعتراض به پذیرش «دانشجویان پولی».
کمکم برگزاری تجمعها به خوابگاههای دانشجویی سرایت کرد، نقطه اوج این جریان اما در ماجرای اجرای قانون سنوات در شهریور 1395 خودنمایی کرد. این شوراها دست بر قانونی گذاشته بودند که هم وجهه مثبت داشت و هم وجهه منفی و هم اینکه اجرای نادرستی داشت اما آنها مدعی بودند سنوات، قانونی کاملا ظالمانه است که دانشگاه را بیش از پیش به یک بنگاه تجاری بدل میسازد! در همان سال و در روندی ادامهدار در ماجرای اعتراضهای دانشگاهها -که جنس اعتراضی متفاوت از اعتراض تشکلهای اصلاحطلب و حامی دولت داشت- به انتخاب وزیر علوم و تجمعهای 16 آذر امسال، ادبیاتی بسط و غلبه یافت که همان در قالب شعارهای روز شنبه 9 دی در دانشگاه تهران خودنمایی میکرد. شعارهایی همچون «دانشگاه پولگردان، تضعیف زحمتکشان»، «در دانشگاه بیگاری، بعد از تحصیل بیکاری»، «استاد دانشگاه، دلال پروژه» و«تدبیر این وزارت، علم است یا تجارت؟» هر چند برآمده از اشکالات اجرایی شدن سیاستهای لیبرالی در دانشگاهها بود، در رنگ ادبیات نئومارکسیستی به خورد دانشجویان داده میشد. گفتمانی که با نفی هرگونه استقلال دانشگاهها در حوزه درآمدی و مالی خواهان این است که همواره دست دانشگاه در جیب دولتها باشد و به معنی دیگر روزبهروز صدقهبگیر دولتها شود.
اقتصاد دانشبنیان، ایده بازارهای دانشجویی و هرگونه استارتاپی که منجر به درآمدزایی دانشگاهها شود، از سوی این جریان نفی میشود. جالب اینکه برخی چهرههای این جریان خود با مشکلات آموزشی یا سابقه مشروطی دستوپنجه نرم میکردند و میکنند. این جریان بر سایر تشکلهای دانشجویی نیز میتازد و با دولتی خواندن آنها یک شم جدید از انحصارطلبی را نشان میدهد. چیزی که پیش از این در اوایل انقلاب از سوی جریانهای چپ حاضر در دانشگاهها قابل مشاهده بود. تا جایی که موضوع انقلاب فرهنگی در واکنش به گروههای چپ -همچون چریکهای فدایی، مجاهدین خلق، پیکار و... –شکل گرفت که با داشتن سلاح در دانشگاهها رسما هدایت اغتشاشات را برعهده داشتند. این جریان حالا و پس از چند سال اختفا در پوشش پیگیری مطالبات صنفی دانشجویان با جریان خشن و آشوبطلب پیوند خورده است. بهطوری که همان شعاری که در سطح اغتشاشات خیابانی این روزها از سوی لیدرهای آشوبطلب صادر میشود، از سوی لیدرهای دانشجویی این جریان در دانشگاه تهران نیز سرداده شد. حالا باید صبر کرد و دید که سرنوشت جریان ضدآزادی در دانشگاهها چه خواهد شد.
منبع: فرهیختگان