
امروز اصفهان چهرهای دیگر به خود گرفته است؛ شهری که در یکی دو ماه گذشته زیر آسمانی غبارگرفته، دچار هوایی سنگین و ملالانگیز بود، حالا با بارش بارانی سبک و پیدرپی، نفسی تازه کرده است. آسمان خاکستری اما زندهی اصفهان، خیابانها را شسته و شهر را به رنگ پاییز واقعی بازگردانده؛ پاییزی که انگار دیر از راه رسیده اما با تمام دلبریاش، امروز حضورش را جشن گرفته است. این دگرگونی ناگهانی در هوا، با مناسبت بزرگی همراه شده: میلاد حضرت زهرا(س) و روز مادر. گویی آسمان هم میخواهد سهم خود را در یادآوری مهربانی، صبوری و بزرگی مادران ادا کند.
در چنین روزهایی، شهر حالوهوای خاصی میگیرد. در کوچهها و خیابانها میتوان ردپای شتاب آرام مردم را دید؛ کسانی که با وجود دشواریهای اقتصادی، هنوز تلاش میکنند بهقدر وسع خود شادی کوچکی برای مادرانشان رقم بزنند. اما حقیقت این است که گرانیهای امسال نفس بسیاری را گرفته است. قیمت گل، شیرینی، هدیه، و حتی کوچکترین امکانات، آنچنان بالا رفته که بسیاری توان خرید یک شاخه گل را هم با تردید میسنجند. این روزها هزینهها آنقدر سنگین شده که حتی حس و حال جشنها، زیر سایهی حسابوکتابهای سخت روزمره پنهان میشود.
با این حال هر کس که مادر دارد، خوب میداند که مادرها از ما انتظار هدایای پر زرقوبرق ندارند. شاید بزرگترین انتظارشان همان چند دقیقه وقت، یک تماس ساده، یا حتی یک جملهی محبتآمیز باشد. مادران این سرزمین همیشه ثابت کردهاند که به جابهجایی صفرهای قیمتها کاری ندارند؛ آنها مهربانی را به حساب دل میگذارند نه به حساب جیب. اما این واقعیت مانع از تأثر انسان نمیشود؛ اینکه مردمی که مجبورند برای هر نیاز سادهای هزینههای هنگفت بپردازند، در روز مادر هم مجبورند برای ابراز محبت، سنگینی تورم را تحمل کنند، تصویری است که جای تأمل دارد.
در اصفهانِ بارانی امروز، صحنهای تماشاییتر از همیشه شکل گرفته: مادرانی که با چتر در دست، آرام از کنار سیوسهپل میگذرند و خانوادههایی که آمدهاند زیر این آسمان تازهشسته چند ساعتی کنار هم قدم بزنند. باران، آنهم در شهری که ماهها انتظارش را میکشید، روحی دیگر به خیابانها داده است. صدای ریزش باران بر سنگفرشهای میدان نقشجهان، با خندهی بچهها و آرامش قدمهای مادران درهم آمیخته؛ گویی طبیعت هم میخواهد در این روز شادی را بیدریغ نثارشان کند.
روز مادر در فرهنگ ما یادآور الگوی بیبدیل حضرت زهرا(س) است؛ بانویی که نماد مهربانی، ایمان، فداکاری و کرامت انسانی است. هر سال، این روز فرصتی است برای بازگشت به ارزشهایی که شاید در روزمرگیها و مشغلهها فراموش شوند: احترام، قدردانی، و مهرورزی. امروز که باران، غبار هفتهها را از چهره اصفهان شسته، شاید مناسبترین زمان باشد برای پاک کردن غبار بیتوجهی از دلها؛ اینکه به مادرانمان بگوییم دوستشان داریم، حتی اگر هدیهای در کار نباشد.
اصفهان این روزها زیر فشار گرانیها خم شده اما مردمش هنوز قلبهایی گرم دارند. شاید از خریدن هدیهای گرانقیمت ناتوان باشند، اما این ناتوانی از ارزش عشقشان نمیکاهد. مادران هم این را بهتر از هر کس دیگری میدانند. بارها دیدهایم که مادران از هدیهای کوچک، از گلی ساده یا نوشتهای کوتاه، چنان ذوقزده میشوند که انگار گرانترین هدیه دنیا را گرفتهاند. همین رفتارشان است که آدم را به تأمل وامیدارد؛ اینکه مهربانی چطور میتواند جای همهی کمبودهای مادی را پر کند.
امروز، باران پاییزیِ اصفهان، چنین احساسی را تقویت میکند؛ احساس نزدیکی، همدلی و نیاز به قدردانی. کافی است ساعتی به خیابانها سر بزنی: مغازهداران که شاخهگلهای خیس از باران را پشت ویترین چیدهاند، جوانهایی که با دستان خالی اما دلهایی پر از شوق قصد رفتن به خانه دارند، و مادرانی که شاید از همه چیز باخبرند اما چیزی نمیگویند؛ تنها لبخند میزنند، چون میدانند ارزشمندترین چیز جهان نه هدیه است و نه تجمل، بلکه همان رابطهی بیغش میان مادر و فرزند است.
روز مادر، در کنار میلاد حضرت زهرا(س)، هرسال بهانهای است تا یادمان بیاید مادران ستونهای پنهان زندگیاند؛ کسانی که سختیها را تاب میآورند تا ما راحتتر نفس بکشیم. و چه زیباست که امسال این روز با بارانی که مدتها انتظارش را میکشیدیم، همراه شده؛ گویی رحمت الهی برای دلهایی که زیر فشار روزگار خسته شدهاند.
انتهای پیام/