به منظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت وصیتنامههای شهدای استان بازخوانی می شود.
به گزارش ایسنا، وصیتنامه شهدا حاوی نکاتی است که اسوه اخلاق، ایثار و رشادت است و این موضوع میتواند به عنوان مهمترین عامل برای مقابله با تهاجم فرهنگی مورد اهتمام بیش از پیش قرار گیرد.
اینک وصیتنامه شهید علیرضا حاجیبابایی را نظر میگذرانیم تا بیش از پیش از روحیات این شهید بزرگوار آشنا شویم.
در وصیتنامه آمده است: «هدايت نه چيزي است كه بتوان در مردم دميد، كه هدايت موهبتي است خدایی و آنان كه در راه خدا بكوشند، خدايشان هدايت ميكند.
ايمان به الله و جذب در رسالت نبوت و نگرش در اعماق پيام معجزهوار قرآن و كشيده شدن در صراط مستقيم و فريادهاي پياپی مجريان اين پيام در طي زمان و قيام خونين آنان عليه دستاندركاران ريا و نفاق و مولود نامباركشان ظلم و استكبار و رهبري پيامبرگونه امام خميني(ره) انسان را برآن ميدارد كه خويشتن خويش و منيت خود را در اعماق درياي هواها جاگذاشته و با روح پاك خدايي به اين موج عظيم «انالله و انا اليه راجعون» بسپارد.
«ان الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»
خدا بر او منت هدايت ميدهد و صراط مستقيم بر او ارزاني ميدارد و او ميرود و در هرگام خويش محوتر و استقرار عدل را در حكومت خدا برزمين ترسيم ميکند و از پيچ و خم اين رود طويل نميهراسد كه مسير را تشخيص داده و هدف را شناخته و به معبودش راهنمایی ميشود.
ديدار او كه تمامي هدفم را نشانه رفته است بدنم را در تبي سخت ميسوزاند و شراره آن وجودم را احاطه كرده است. من اكنون در آستانه جهاني ناآشنا ايستادهام، جهاني كه برايم غريب و نامأنوس است. در اين دنيا انسانها نيز غريب و ناآشنا هستند، چون براي احياي دين، خود را كمتر به آب و آتش ميزنند. شايد ندانسته بسوي سقوط ميروند. اينك به پايان يك راه و آغاز راه ديگر رسيدهام، ميخواهم از مرز بودن بگذرم و در افقهاي پاك قدم بگذارم، آري ديگر مرز پايان تمامي حيلهها و تزويرها را هم پيدا كردهام و خود را فداي انقلابم خواهم كرد و در آغاز يك حيات قرار گرفتهام كه اين فاصله برايم ملموس است. در اين واقعيت قلبم تپش وحشيانه دارد و در اين راه هستي و زندگي را در طبق اخلاص قرار داده ام و آماده جانبازي و فداكاري.
و ديگر از اينكه از كوه خانه بسازي و از زندگي لذت برده و خوش باشي و بر سبزهزارها لبخند بزني اغنايم نتواند كرد و نميتواند در اين راه پر از دام، مشغولم دارد و اغنايم كند و شعله دروني قلبم را فراموش کند. بدين جهت تداوم، تكرار زندگي را محدود در ذهن يافتم. ماندن ديگر برايم معني و مفهومي ندارد، ميخواهم در اين راه، اين جسم وابسته به زندگي دنيوي را فنا كنم تا در ديدار تو اي خدا بشتابم. اينك وقت آن رسيده كه اجازه دهي. اي خدا، جان را فدای ارزشهاي انساني كنم تا اسلام پاينده و انسانها آزاد شوند و با خون خويش، داغ ننگين ظلم و جور و فساد را از دامن انسانها پاك سازم. باشد تا ايثار خون و جانبازي رنگ و بوي تازه به زندگي بشريت دهد. در اين راه هر پديده تلخي برايم نويدي از موفقيت است و ناملايمات و طعنه و زخمزبانها تسريع كننده راهم.
به اميد آن روز كه در قربانگاه شهادت، تن را فداي اسلام و ارزشهاي آن كنم، به اميد آن روز كه چندان دور نيست.
پدرجان، مادرجان، خانواده عزيزم، برادران متقيام و خواهر زينب گونهام، شما يك به يك بر من حقي داريد كه اگر چه نتوانستم جبران كنم، حلالم كنيد.
تنها شما را سفارشي دارم كه آن هشدار است و آن هشدار ره به سوي الله، پس بكوشيد تا خدا سو شويد و خود را از زندگي نسازيد و از دالان تنگ دنيا و صلابت و آگاهي گذر كنيد و در اين راه هم جهت با امام و همسفر با قافله جهت يافته او به سوي خدا شد كه در اين راه شهيد و شاهد بودن در صراط الله، جاويد و ايثار گشتن است.
مبادا در دخمه كور اين دالان در خواب غفلت فرو رويد كه نابودي بر شما لبخند خواهد زد و به بچههاي سپاه احترام كنيد كه آنها بهترين و پاكترين و مخلصترين مردان و دوستان من بودند.
و اما شما اي مؤمنان، اي زمينهسازان قيام مهدي، اي لبيك گويان فرياد حسين، اي سلحشوران حاضر در صحنه مبارزه حق عليه باطل و اي تمامي شمايي كه مسئوليد، در بقاي دين بكوشيد كه همانا استقرار قانون خداوند و به امامت رسانيدن مستضعفين و كوبيدن مستكبرين و غلبه تقوا بر كفر و به قله معراج به سعادت رسيدن است كه من بقاي دين را در ياري از امام خميني ديدم كه خط او كه روش روحانيون مبارز، اين مرزبانان حريم قرآن و حاميان به بند كشيدهشدگان ايفاي رسالت رسولالله است.
در آخر از شما التماس دعا دارم تا برايم از خدا طلب آمرزش كنيد.
سلام بر رهبرم مهدي(عج) و نايبش امام خميني(ره).
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
همچنین گریزی به زندگینامه شهید علیرضا حاجیبابایی مسئول محور عملیاتی سرپل ذهاب میکنیم. او در 15 فروردین 1335 در خانوادهاي متعهد و پرتلاش در شهر مریانج از توابع استان همدان به دنيا آمد و در چشمه پاک و زلالي که محصول تقوي و ايمان بود، روح و روانش صفا و طراوت یافت.
در کودکي از هوش و ذکاوت سرشاري برخوردار بود بطوريکه در دوران تحصيل اين خصوصيتش به خوبي نمایان بود. تا سال سوم راهنمايي را در زادگاهش، مريانج گذراند و بعد از آن وارد دانشسراي مقدماتي همدان شد و پس از طي دوره دانشسرا در يکي از روستاهاي آذربايجانشرقي به مدت دو سال خدمت سپاهي دانش را گذراند. در سال 1356 رسماً به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در روستاي حبشي از توابع اسدآباد همدان مشغول به تدريس شد.
عليرضا در مبارزات انقلابی بسيار فعالانه شرکت داشت و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز براي خاموش کردن قائله کردستان وارد پيکار با ضد انقلاب شد. با آغاز جنگ تحميلي به عضويت سپاه درآمد و به جبهههاي جهاد در راه خدا پیوست.
در طول مدت حضورش در جبهه چندين بار مجروح شد اما بعد از بهبودي نسبي به سرعت به محفل عشاق بسيجي و سپاهي باز ميگشت.
سرانجام شهيد عليرضا حاجي بابايي در 23 رمضان 1361 (24 تیرماه 1361) با سمت مسئول محور عملیاتی سرپل ذهاب با قلبي آکنده از عشق به شهادت و حضور در کنار ديگر ياران شهيدش مقارن با شبهای قدر و ایام شهادت سرور مظلومان عالم حضرت امیرالمومنین علي (ع) و در جريان عمليات رمضان در منطقه جنوب شرق بصره مورد اصابت گلولههاي پدافند ضد هوايي قرار گرفت و شهید شد.