خبر تجزیه سازمان مدیریت و برنامه ریزی در این روزها، سوژه درخور توجهی است. به بهانه انتشار این تصمیم شورای عالی اداری، با یکی از علاقمندان به این حوزه و صاحب تجربه ارزشمند حضور در این سازمان گفتگو کرده‌ایم.
کد خبر: ۲۷۱۰۱۶
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۵:۱۸ 03 August 2016
دکتر فتح اله آقاسی زاده پیش از این و با انتشار کتاب انحلال نظام تدبیر «به کندوکاو در پرونده انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دوره احمدی نژاد پرداخته بود. علاقمندیم اکنون و در مورد تجزیه دو باره این سازمان در دوره روحانی، با ایشان گفتگو کنیم:

آقای دکتر! آیا اخبار تجزیه سازمان را تعقیب می‌کنید؟
بله. 
صرفنظر از اهمیت این رخ داد، طبیعی است که ما بعنوان یک ناظر یا گاهی بعنوان یک کنش گر حوزه مدیریت و برنامه ریزی به این اخبار، توجه ویژه داریم و برای ما بسیار مهم است.

ابعاد موضوع و جوانب این تصمیم چگونه است؟ شما در بهارستان با چه اطلاعات خاصی در این خصوص مواجه هستید؟
راستش آگاهی من در همان حدی است که در رسانه‌ها آمده است. من نیز برای اولین بار این خبر را از رسانه‌ها و بعد در خبر بیست و سی تلویزیون در قالب یک تحلیل کوتاه دیدم. اصل موضوع را هم از زبان ریاست محترم سازمان مدیریت و برنامه ریزی بعنوان سخنگوی دولت شنیدم. اخیراً هم اظهارنظری از نماینده محترم یزد در مجلس شورای اسلامی خواندم. بدیهی است که برای پاسخ به بخش اول پرسش شما، باید به مقامات و متولیان و افراد مسئول مراجعه فرمایید اما من صرفاً از منظر یک کارشناس ناظر و علاقمند به این موضوع می‌توانم با شما گفتگو می‌کنم.

در سازمان مدیریت و برنامه ریزی هنوز اقدام اجرایی عمومی آشکاری انجام نشده است و آنطور که من برداشت کرده‌ام این موضوع در جلسه اخیر شورای عالی اداری مطرح و کلیات آن مصوب شده است. 

شما قبلاً و در کتاب انحلال نظام تدبیر بطور مشروح به تصمیم شورای عالی اداری در زمان احمدی نژاد پرداخته بودید و از زوایای گوناگون به آن تصمیم و چگونگی اجرایش پرداخته بودید، در باره تصمیم اخیر شورای عالی اداری چه نظر و تحلیلی دارید؟
من قضاوت و تحلیل در این مورد را زود می دانم. هنوز موضوع خیلی دقیق اعلام نشده و هنوز از مبانی این تصمیم، اطلاعات یا داده‌های مشروحی منتشر نشده است. بعلاوه برای ارائه یک تحلیل صائب، باید به روندها و فرایند تحقق این تصمیم جدید هم دقت کرد و محققانه به موضوع نگریست.

ظاهراً موضوع به داستان فیش‌های نجومی نسبت داده شده است؟
شاید چنین ارتباطی موجب چنین تصمیمی شده باشد. باید منتظر ماند تا اطلاعات روشن‌تری منتشر شده باشد. در کلام سخنگوی محترم دولت و رئیس سازمان، تصریحی از این نکته و نسبت حس نکردم اما اگر چنین باشد، می‌توان چنین فرضیه‌ای را مطرح کرد که دولت با توجه به بزرگی غیرقابل باور سازمان اداری‌اش، به این تصمیم رسیده است که یک سازمان مستقلی را برای امور اداری و استخدامی سامان دهد و اشراف بیشتری بر این حوزه پیدا نماید.

با فرض اعلام این نسبت، آیا تجزیه سازمان مدیریت و برنامه ریزی و ایجاد سازمان مستقل امور اداری و استخدامی می‌تواند موجب ساماندهی این فضا و این نوع پریشانی‌های حاد اوضاع اداری شود؟
راستش پاسخ به این پرسش دشوار است. دشواری آن هم بواسطه ابعاد متنوع این موضوع است. من در اینجا اجازه می‌خواهم از منظری محققانه و فارغ از علائقم به سازمان مدیریت و برنامه ریزی یا برنامه و بودجه سخن بگویم.

بنظر من بخش بزرگی از اوضاع آشفته ما در امور اداری و مدیریتی ما ریشه دارد. به باور من سازمان امور اداری و استخدامی در هر کشوری می‌تواند یک مغز متفکر و یک کانون تصمیم ساز سترگ باشد. طبیعی هست که به هر اندازه موضوعات اداری و استخدامی بطور شایسته و بایسته مورد بررسی و تصمیم قرار گیرند، به همان اندازه می‌توان به رفع ناکارآمدی‌ها امیدوار بود.

اما من از منظری واقع گرایانه و به استناد تجارب موجود، معتقدم گاهی قبض و بسط‌ها الزاماً ما را به اهداف چندان بلندی نمی‌رساند.
این حرف حقی است که وجود یک سازمان مستقل بواسطه ارتقای جایگاه سازمانی و افزایش طول و عرض سازمان و همینطور امکان جذب نیروهای انسانی بیشتر، احتمالاً می‌تواند مثبت باشد اما این هم حرف حقی است که در اتمسفر اداری و سیاسی ایران امروز، ایجاد سازمان‌های مستقل الزاماً به ستاده های ارزشمندی منجر نخواهد شد و حتی گاهی علیرغم ارتفاع و حجم سازمان، ستاده های درخوری حاصل نمی‌شود. برای کلامم یک گواه ساده می‌آورم: آیا ایجاد مرکز ملی رقابت و شورای رقابت، خاصیت درخور توجهی برای کشور داشت؟

نگاه من حاکی از این است که عموماً فاقد ستاده بودن برخی سازمان‌ها، به مجموعه‌ای از دلایل برمی گردد که بخش مهمی از آن ناشی از عوامل درونی و بخش بزرگ‌تری به عوامل برونی چون اتمسفر کلان حاکم بر نظام اداری و سیاسی کشور مربوط است.

بطور خاص در مورد بحران‌های مدیریتی و اداری کشور، واقعیت تلخ و کتمان ناپذیر این است که علاوه بر ویژگیهای درونی تشکیلات متولی حوزه اداری و استخدامی کشور که آسیب ساز هستند، بادکنک‌های رنگارنگ رها شده در آسمان اداری و مدیریتی ایران هم آنقدر بیشمارند که به سادگی نمی‌توان به یک سامانه نوین کارآمد امیدوار بود و دل بست. بعلاوه مگر کارآیی و بازده یک دستگاه اداری و ستادی تا چه میزان وابسته به فرمت اداری‌اش هست؟

البته من اظهار نظر قطعی را معقول نمی‌دانم. می‌پذیرم که گاهی استقلال سازمانی و مدیریت مستقل می‌تواند براساس اصل» حیطه نظارت، مفید باشد. همینطور ارتقای سطح سازمانی و ارتباط مستقیم و بلاواسطه با ریاست جمهوری می‌تواند مایه خرسندی باشد اما این را هم باید در تحلیلمان لحاظ کنیم که احتمالاً ناکارآمدی‌های این استقلال، موجب شده بود که در ۱۳۸۶ دو سازمان مستقل، یکپارچه شوند. 

شما در کتاب منتشر شده‌تان، در مذمت تصمیم احمدی نژاد در باب سازمان مدیریت و برنامه ریزی گفته و بدان پرداخته بودید. انتقاد شما به آن تفکیک و تجزیه، ناظر به چه موضوعی بود؟
من به مقدس بودن فیزیک تشکیلاتی و ساختار اداری اعتقاد ندارم. بیشتر ساختارهای اداری را هم معیوب و بسیاری را ناکارآمد می دانم؛ بنابراین فکر می‌کنم حذف و اضافه‌های تشکیلاتی گاهی می‌تواند منطقی باشد.

انتقاد به تصمیم احمدی نژاد از زاویه دید و نگاه من و برخی پژوهندگان و کاوندگان مستقل دیگر به رازآلود بودن آن تصمیم مربوط بود. دلایلی چون آمریکایی بودن سازمان یا غربی بودن بنظر بسیاری از کارشناسان سازمان مدیریت و برنامه ریزی، یک فضاسازی گمراه کننده و یک مهندسی سودار در نزد افکار عمومی بود. بنظرم نیازی به آن فضاسازی‌ها نبود.

با دیدمان و درک من، احمدی نژاد ترجیح داده بود بجای صداقت و راستی، از یک مدل مهندسی بهره بگیرد: مهندسی افکار عمومی برای رسیدن به مقصود خویش!

این کار اگرچه علی الظاهر یک امر متعارف در نزد سیاسمداران و در جوامع غیرشفاف چون جامعه ما است و گویا از منظر متعارف اشکالی ندارد و بنظر من سیاستمداران دیگری نیز در همین کشور و در طول سالهای پس از انقلاب و حتی اکنون، بدین شیوه پای بند بوده و هستند، اما اشکال وارده به این رویکرد احمدی نژاد در آنجا بود که احمدی نژاد مایل بود خودش را از سیاست ماکیاولی و سیاست متعارف دور کند و ادعای دیگری داشت.

شاید بتوان بواسطه فضای رایج سیاست به احمدی نژاد حق داد اما از زاویه آرمان و اصول و اخلاق، این برازنده احمدی نژاد با آن همه شعار و ادعای آرمانگرایی و اصلاح ساختارها و حاکمیت اخلاق و حق، نبود!

علاوه بر این بدیهی و روشن است که ایشان می‌توانست این سازمان را به انتقیاد خود درآورد و اصلاً سازمان برنامه و بودجه، سازمان ذیل رئیس جمهور بوده است و همواره در خدمت رئیس جمهور بوده و نیازی به آنهمه تیر افکنی و اتهامات گاه غیر منصفانه و خارج از اخلاق نبوده است!

هدف اصلی احمدی نژاد در دست گرفتن فرمان بودجه بود. رئیس دولت هم اختیار داشت و هم به راحتی می‌توانست این سازمان را تحت فرماندهی خود درآورد...انتقاد آنجاست که لازم نبود آن همه اعوجاج و تیراندازی برای یک کار ساده، ساخته و پرداخته شود و همه به اشتباه افکنده شوند!

بعلاوه گذر زمان نشان داد احمدی نژاد بخلاف آنچه می‌گفت در بنیان نهادن سازمان جدید، فاقد دکترین بلند مدتی بود. او فقط در پی تسلط بر نظام توزیع بودجه بود که البته بنظرم مستظهر به قانون اساسی هم هست و من ایرادی از این باب به رئیس جمهور وارد نمی‌دانم. نکته در اینجاست که ایشان تلاش می‌کرد این هدف را کتمان کند و با فضاسازی‌های جانبی خود را یک منجی انقلابی نشان دهد.

مایلیم مقایسه شما را از تجزیه کنونی و گذشته سازمان مدیریت و برنامه ریزی بدانیم.
من اجازه می‌خواهم در فرصتی دیگر و با روشن شدن ابعاد این موضوع بطور مفصل‌تر با شما گفتگو کنم.
عجالتاً این را می گویم که همه اتفاقاتی که در این سال‌ها بر سر سازمان مدیریت و برنامه ریزی آمده است نشانی از اهمیت بی بدیل این سازمان، همچنین کارآمدی‌ها و ناکارآمدی‌های این سازمان است. بد یا خوب کارکردن چرخ دنده‌های این سازمان (که البته نسبت وثیقی با سپهر کلان مدیریت و سیاست ایران دارد)، در حرکت اتومبیل توسعه کشور یا به گل نشستن آن، خود را نشان می‌دهد
فکر می‌کنم تصمیم به یکپارچگی سازمان در دوره جناب خاتمی در سال ۱۳۸۷ و تصمیم به تجزیه سازمان در ۱۳۹۵، حتی نگرش و نگاه رئیس دولت نهم و دهم در ۱۳۸۶ (صرفنظر از شکل اجرای تصمیم و برخی مفروضات لغزان دکتر احمدی نژاد)، واجد منطقی خاص و بر مبنای مبانی ذهنی قابل فهمی بوده است...

بنظرم در زمانی مشاوران رئیس جمهور او را به این تصمیم رساندند که یکپارچه شدن امور اداری و استخدامی با امور بودجه‌ای و برنامه می‌تواند به توسعه کشور کمک کند. در دوره احمدی نژاد، خود ایشان مستقلاً در پی کوچک سازی نقش و شکل آن سازمان یکپارچه بودند و دو معاونت کم نقش را می‌پسندیدند.

امروز هم بنظر مشاوران جناب روحانی ایشان را به تجزیه یا تفکیک رساندند.
با دیدمان امروز من، می‌توان با مسامحه از کنار موفولوژی (ریخت و شکل) گذشت. می‌توان پذیرفت که شکل و ظاهر، همینطور مدیریت امور اداری و استخدامی و برنامه و بودجه به اتکای قانون اساسی از اختیارات رئیس جمهور است. می‌توان از تابلوها و سربرگ‌ها (که البته در جای خود قابل تأمل است)، صرفنظر کرد اما باید به نکته مهمی التفات کرد. نکته مهم جستجوی اهداف غایی این نوع تصمیم گیری‌ها هست.

من فارغ از دلبستگی یا عدم دلبستگی به این دولت یا آن دولت و فراتر از اینها، معتقدم ادله و شواهد بسیاری می‌توان هم برای یکپارچگی و هم برای تجزیه این دو سازمان اقامه کرد. تجربه این سال‌ها اما نشان داد که چه در صورت وجود یک سازمان مستقل و چه در حالت یکپارچه، مدیریت امور اداری و استخدامی در جلب رضایت و نیل به یک نظام مقبول فراگیر و ستاده های درخشان، چندان موفق نبوده است.

اگر مراد اصلی از اتخاذ این تصمیم، ساماندهی امور اداری و استخدامی کشور بوده باشد بنظرم راههای نرم افزاری مکمل هم الزاماً باید مدنظر قرار گیرد. مدیریت امور اداری و استخدامی به تغییر نگاه نیازمند است. سازمان‌هایی با توان تخصصی اندک و نگاه سنتی نمی‌توانند در ایران ۱۳۹۵ چندان کارآمد باشند و این با تغییر در فرمت یا موفولوژی ساختار حاصل نخواهد شد. بروندادهای سازمان متولی امور اداری و استخدامی در استخدام‌ها، نظام آموزش، نظام ارزشیابی، نظام ارزیابی مدیریت و عملکرد و نظام پرداخت کارکنان دولت پیش چشم ماست و نیاز به کنکاش با چشم غیر مسلح نیست!

چه در فراز و چه در نشیب، خروجی‌ها بحث انگیز بوده و هست...البته بنظرم باید منصفانه هم قضاوت کرد و انصاف بخرج داد. من فکر می‌کنم ما در زنجیره سندروم‌ها گرفتاریم. شرایط ما به بیماری شبیه شده است که مشکل فقط منحصر به دست یا پا یا قلب و گوارش نیست. همه اعضاء مثل هم هستند. درمان این بیمار هم سخت است اما ما مثل همه آدم‌ها به درمان امیدواریم!

البته قطعاً پزشک حاذق و بیمارستان خوب و داروهای جدید می‌توانند ما را امیدوار کنند... اتمسفر پاک و اتمسفر لایه‌های فراتر هم همینطور!

کلام را به پایان می‌برم: قضاوت صائب، مستلزم گذر زمان و ملاحظه رخ دادهای بعدی هست اما با همه اینها، می‌توان اینگونه هم به قضیه نگریست که با ایجاد یک سازمان مستقل ذیل رئیس جمهور، احتمالاً می‌توان به بسامانی امور اداری و استخدامی امیدوار بود اما اگر طرح نویی افکنده نشود، نه تنها چابک سازی اتفاق نخواهد افتاد بلکه ستاده سزاواری هم بدست نخواهد آمد. آنچه که در طی این سالها از فرمت و محتوای فعالیتهای امور اداری و استخدامی مشاهده کرده‌ایم، چندان امید بخش نبوده و نیست.

منبع: الف
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار