گروه تعاملی الف - سید ابوالفضل هاشمی: امروز سوال های زیادی در میان افغانها و کسانی که وقایع افغانستان را دنبال میکنند وجود دارد؛ آیا آنچه پیش از این درباره سقوط ولسوالی ها رخ داد و اکنون به شهرها کشیده شده است، نتیجه تبانی اشرف غنی و ملا عبدالغنی برادر؛ از رهبران و مذاکره کنندگان طالبان نیست؟ بدیهی است که پاسخی قطعی برای این پرسش وجود ندارد؛ اما پرداختن به آن نیز خالی از فایده نیست؛ زیرا این دغدغه اصلی آحاد ملت افغانستان است؛ کسانی که تاوان اصلی تبانیهای پشت پرده، سیاستهای اشتباه آمیز، تصمیمهای قومی و رویکردهای فاشیستی رهبران دیروز و امروز را میپردازند.
سرعت پیشروی طالبان موجب برانگیخته شدن نگرانیهای جدی درباره آینده دولت افغانستان شده است، این رویدادها در عین حال موجب بروز فجایع انسانی گسترده به ویژه برای مردم بیپناه شده است. صدها هزار نفر خانه و کاشانه خود را از دست داده اند و به کمکهای آنی برای دست یافتن به سرپناه، آب و غذا نیاز دارند. اما این یک طرف ماجرا است. مساله مهمتر این است که در پی سقوط شهر زرنج در جنوب غرب افغانستان پنج شهر مهم و کلیدی در صفحات شمال کشور به اشغال طالبان درآمد. در این میان، رویدادهایی نیز به وقوع پیوست که پرسشها و ابهامها درباره این پیشرویهای خیره کننده و سریع را دوچندان کرد. از جمله اینکه شهر ایبک؛ مرکز ولایت سمنگان بدون هیچ گونه درگیری به طالبان واگذار شد.
این در حالی است که شمال در افغانستان به طور سنتی پایگاه قدرت قومی طالبان محسوب نمیشود. اقوام ساکن این مناطق نیز از نظر ایدئولوژیک با طالبان میانه چندانی ندارند. با این حساب، طالبان برپایه چه قدرتی به کمک چه کسانی توانستند ظرف سه روز پنج شهر را اشغال کنند؟ این پرسشی است که پاسخ آن را تنها دولت اشرف غنی می داند؛ کسی که فرمانده اعلای قوای مسلح است و باید در برابر بحران جاری پاسخگو باشد. موضوع مهمی که اهمیت این پاسخگویی را افزایش میدهد این است که یکی از سخنگویان طالبان در جریان سقوط سریالی ولسوالیها اذعان کرد که طالبان خشونت را افزایش نداده اند و این ولسوالی ها بدون درگیری به طالبان واگذار شده و این مهم در نتیجه مذاکره به دست آمده است.
او به جزئیات مذاکرات و طرفهای شرکتکننده در آن اشارهای نکرد؛ اما در همان زمان بسیاری از کارشناسان، در کنار زلمی خلیلزاد امریکایی، انگشت اتهام را به طرف دولت غنی نشانه رفتند. بعدا شماری از مقام های ارشد دولت به رهبری آقای غنی نیز اذعان کردند که سقوط ولسوالی ها نتیجه یک اشتباه استراتژیک و تصمیم بحث برانگیز شورای نظامی بود. با این حساب، آیا آنچه اکنون درباره شهرها به ویژه شهرهای شمال کشور به وقوع میپیوندد نیز نتیجه همان اشتباه است یا این سیاست اصولی دولت به رهبری آقای غنی برای قدرت بخشیدن به طالبان و تضعیف دشمنان قومی، سیاسی و سنتی خود می باشد؟ این سؤال مهم از آن حیث اهمیت دارد که طالبان پیشتر با اشغال ولسوالی خواجه بهاءالدین تخار در مرکز فرماندهی احمدشاه مسعود عکس گرفتند، پس از آن در اسپین بولدک قندهار هم در مهمانخانه جنرال رازق از ۴ خبرنگار میزبانی کردند؛ خبرنگارانی که بعد از بازگشت از مصاحبه با طالبان توسط امنیت ملی بازداشت شدند، و اخیرا نیز با اشغال شهر شبرغان و قصر افسانهای مارشال دوستم که نماد قدرت او محسوب میشد، با پوشیدن لباس مارشالی وی، عکس یادگاری انداختند.
همه رهبران و فرماندهان یادشده، صرف نظر از اینکه اکنون در قید حیات هستند یا نه از نظر سیاسی، قومی و ایدئولوژیک در نقطه مقابل اشرف غنی و طالبان قرار میگیرند. یک مقام نظامی امریکا که خواست نامش فاش نشود در گفتگو با رویترز گفته، جنگجویان طالبان طی 30 روز میتوانند کابل را منزوی کرده و احتمالا آن را در 90 روز دیگر به تصرف خود درآورند. این مقام امریکایی ارزیابی جدید درباره مدت زمان تصرف کابل نتیجه دستاوردهای سریع طالبان پس از خروج نیروهای خارجی است. یک مقام ارشد اتحادیه اروپا هم به تازگی گفته است که که جنگجویان طالبان در حال حاضر کنترل ۶۵ درصد خاک افغانستان را در دست دارند و ۱۱ مرکز ولایت را تصرف کرده و یا در محاصره خود دارند.
کاملا واضح است که طالبان در مسیر پیروزی نظامی قرار دارند؛ آنها روز به روز دایره سلطه شان را حتی در مراکز شهری گسترش میدهند. روزانه یک، دو تا سه مرکز شهری به دست آن گروه سقوط میکند. اما نکته این است که این پیشرفتها وابسته به قدرت نظامی طالبان است یا برنامهای است که برای تقویت و توسعه نفوذ آن گروه از سوی قدرتهای غربی و در رأس آنها امریکا چیده شده است؟ به بیان بهتر، ارتش امریکا که پیشبینی کرده است ظرف سه ماه آینده کابل به دست طالبان سقوط میکند آیا این اظهارات یک پیشبینی مبتنی بر مطالعات نظامی است یا رخدادی است که باید بر پایه تبانی پیشین و پنهانی امریکا و طالبان در دوحه رخ دهد؟
ارتش امریکا در حالی این ارزیابی را منتشر میکند که علی القاعده و بر بنیاد تعهداتی که به دولت افغانستان سپرده باید در برابر موج تهاجم طالبان ایستادگی کند، از ارتش و نیروهای مسلح افغانستان در برابر ترور و تجاوز حمایت به عمل آورد یا دستکم اجازه فروپاشی این نیروها در برابر موج حملات بی رحمانه طالبان را ندهد؛ اما برخلاف این انتظارات و تعهدات، امریکا تماشاچی است؛ نه تنها تماشاچی؛ بلکه همچون کفتارها منتظر پیشرفت های چشمگیر طالبان برای دست یافتن به قدرت است.
اکنون حتی ناظران نظامی غربی هم اذعان میکنند که غرب و امریکا افغانستان را به طالبان فروختند، آنها به آرمان جمهوریت و قربانیهای بزرگی که در این مسیر بر مردم افغانستان تحمیل شد خیانت کردند، آنان حتی شعارهای واضح خود در مبارزه با تروریسم و ایستادگی در برابر قدرتهای حامی ترور در منطقه را زیر پا گذاشتند و بدتر از همه اینکه مردم و دولت افغانستان را در بدترین و بحرانی ترین شرایط به چالش میکشند. بر این اساس بدیهی است که طالبان کابل پایتخت را اشغال کنند. این اشغال در شرایطی رخ خواهد داد که امریکاییها حتی نگرانیها و هشدارهای پیوسته سیاستمداران و ناظران خودشان را هم نادیده میگیرند؛ در این میان، صدور بیانیههای کلیشهای و مشمئزکننده سفارت امریکا در کابل در محکومیت اعمال و رفتارها و جنایتهای طالبان هیچ ارزشی ندارد و کمترین کمکی به تغییر وضعیت بحرانی جاری نخواهد کرد.
البته در این میان نباید نادیده گرفت که امریکا پروژه سقوط افغانستان به دست طالبان را به کمک مزدوران و ایادی داخلی خود به سرانجام میرساند؛ رهبران، وزرا، فرماندهان پلیس، والیها و دیگر مهرههای دست نشانده و مزدوری که شهرهای مهم کشور را یکی پس از دیگری به طالبان واگذار میکنند، نیروهای امنیتی را به کشتن میدهند و یا به اسارت طالبان درمیآورند، صدها هزار نفر از مردم کشور را آواره و بیخانمان میکنند و بنیانهای نظامی را که با خون مردم بنا شده است با دست خویش ویران میکنند. همه کسانی که در افغانستان زمینههای تحقق این خیانت بزرگ را تسهیل میکنند، مزدور امریکا هستند؛ به همین دلیل، همان کسانی که دیروز به دستور زلمی خلیلزاد بیش از ۵پنج هزار زندانی طالبان را از زندانهای کشور آزاد کردند و حتی به شکایتهای پیوسته خانوادههای قربانی ترورها و جنایتهای طالبان هم در این زمینه اعتنایی نکردند، امروز پروژه سقوط را به دستور اربابان خویش از واشنگتن به پیش میبرد.
از سوی دیگر، شماری از رهبران سیاسی و جهادی پیش از این نسبت به عدم جدیت دولت مرکزی در تجهیز و تامین نیروهای شبه نظامی تحت امر آنها برای کمک به نیروهای امنیتی به منظور مقابله با طالبان شکایت کرده بودند. با این تفاصیل آیا آنچه پیش از این درباره سقوط ولسوالیها رخ داد و اکنون به شهرها کشیده شده است، نتیجه تبانی اشرف غنی و ملا عبدالغنی برادر؛ از رهبران و مذاکره کنندگان طالبان نیست؟ بدیهی است که پاسخی قطعی برای این پرسش وجود ندارد؛ اما پرداختن به آن نیز خالی از فایده نیست؛ زیرا این دغدغه اصلی آحاد ملت افغانستان است؛ کسانی که تاوان اصلی تبانیهای پشت پرده، سیاستهای اشتباه آمیز، تصمیمهای قومی و رویکردهای فاشیستی رهبران دیروز و امروز را می پردازند.
دامنه جنگ، جنایت، قساوت، کشتار و ناامنی و خشونت هر روز گسترش پیدا میکند، حریم امن شهرهای بزرگ و ولایت های کلیدی و استراتژیک هر روز ناامن تر میشود و نیروهایی که در خط مقدم دفاع از آرمانهای اصیل مردم افغانستان و امنیت و آسایش آنها قرار دارند در تنگناهای سخت و رقت انگیزی به سر میبرند. بر این اساس، چهرههایی که در زایش و افزایش بحران سهم دارند همین اکنون باید شناسایی و افشا شوند