به گزارش تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، محمد علی افشانی شهردار سابق تهران در گفتگویی با اعتماد ملی و در پاسخ به این سوال که «اين اواخر حاشيههاي جدي در مورد يكي از نمايندگان مجلس ايجاد شده و مدتي است نمايندگان درگير آن هستند و جالب اينكه اخيرا حتي پاي شما هم به بخشي از اين ماجرا باز شده است. يكي از فعالان رسانهاي در توييتر خود مدعي شده كه شما در دوران شهرداري پروندهاي از تخلفات محمدباقر قاليباف در دوران رياست بر شهرداري تهران را به غلامرضا تاجگردون دادهايد و او امروز براي تاييد اعتبارنامهاش از آن استفاده ابزاري ميكند. در مورد اين ادعا توضيح دهيد.»، گفت :
آن توييت و اين خبر كذب محض است كه يا توهم است يا دروغ عمدي. فكر ميكنم آن كسي كه اين توييت را نوشته يا توهماتش را نوشته يا واقعا كسي يا كساني ايشان را فريب داده و اطلاعات غلطي به او دادهاند. بنابراين كل خبر كذب محض است. نه در دوره شهرداري و نه پس از شهرداري بين من و آقاي تاجگردون يك جمله در مورد آقاي قاليباف بحث نشد و نه يك برگ حتي يك سطر مطلب به ايشان داده نشد. پروندهسازي و پروندهداري كار انسانهاي حقير و دشمنان آزادي است. كسي كه پرونده زير بغلش ميگذارد تا مرتب عليه اين و آن استفاده كند، يا بدتر دست به پروندهسازي بزند، دشمن آزادي است. هيچ انسان آزادهاي كه حرمت آدمي برايش گرامي است، به اين كارهاي پلشت دست نميزند. اما من با ديدن و شنيدن اين مطالب فراتر از يك خبر كذب، نسبت به فرهنگ كهن اين سرزمين نگراني دارم. هردوت تاريخنگار يوناني قريب به ۲۵۰۰ سال پيش نوشت: «ايرانيان به فرزندانشان ۳ چيز ميآموختند، سواركاري، تيراندازي و راستگويي.» بر يكي از كتيبههاي تختجمشيد در فارس نوشته شده كه «اهورامزدا (همان خداي واحد) اين سرزمين را از جنگ، خشكسالي و دروغ مصون بدار.» در آيين و دين ما، دروغ تقبيح شده و كليد همه گناهان عنوان ميشود.
اصحاب رسانه پس از معلمان مهمترين نقش را در آگاهيبخشي و تربيت جامعه دارند. نبايد امروز كساني كه دست به قلم ميبرند و با مردم صحبت ميكنند، باعث تخريب فرهنگ عظيم ملتي شوند كه در طول تاريخ به راستگويان و آزادگان معروف بودند. در تاريخ ايرانيان را آزادگان ميگفتند. به همين دليل سال ۱۳۳۲، وقتي دولت دكتر مصدق ساقط شد، مرحوم دهخدا آنگاه كه ميخواست از مردم گلايه كند كه چرا حمايت نميكنيد، نوشت: «اي مردم آزاده كجاييد كجاييد / آزادگي افسرد بياييد بياييد/ در قصه و تاريخ چه آزاده بخوانيد / مقصود از آزاده شماييد شماييد.»
وقتي به داستان بهرام كه يكي از زيباترين داستانهاي شاهنامه فردوسي است نگاه ميكنيد، وقتي بهرام در ميدان نبرد با دشمن تازيانهاش را گم ميكند و به ميدان نبرد ميرود تا تازيانهاش را بردارد اما تير ميخورد و اسير ميشود. لشكر افراسياب به او ميگويند چه ميخواهي و بهرام ميگويد يك اسب ميخواهم كه من را پيش آزادگان ببرد؛
برد مر مرا سوي آزادگان/بر پير گودرز كشوادگان/
آري ايرانيان را «آزادگان» ميخواندند.
فرهنگ اين جامعه را نبايد فعالان رسانه و اصحاب قلم خراب كنند، بلكه بايد پاس بدارند.