مینی سریال چرنوبیل، تازهترین محصول شبکه HBO، درامی هولناک است که مخاطبش را به عبرت از تاریخ دعوت و هزینه دروغگویی را گوشزد میکند؛ مدیران یک سیستم از بروز خطری جدی مطلع شدهاند اما دانسته میخواهند وانمود کنند مسئله جدی نیست! آن افراد و مدیرانی که این روزها به ظاهر! تحت امر استاندار کردستان هستند چه شباهتهایی که ندارند.
1- حادثه اتمی نیروگاه چرنوبیل، اتفاق غیرعمدی هولناکی بود که بامداد ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ (۶ اردیبهشت ۱۳۶۵) در اوکراین، از جمهوریهای شوروی سابق، به وقوع پیوست؛ انفجار و آتشسوزی در رآکتور شماره ۴ نیروگاه، سبب پخش مواد رادیواکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا شد؛ این فاجعه دستمایه ساخت سریالی 5 قسمتی در شبکه کابلی HBO شده است.
بنای این مقال، نقد سریال نیست؛ هدف، تنها پرداختن به یکی از نکات مطرح در درام است، تقریباً همان چیزی که حسامالدین آشنا، مشاور فرهنگی رئیسجمهور، در توئیتر با این مضمون منتشر کرد: «تماشا و عبرت گرفتن از مینیسریال چرنوبیل برای اهالی سیاست و دولت و حکومت بسیار مناسب است. عصارهاش این سوال تکاندهنده است: تاوان دروغ چیست؟ What is the cost of lie».
بنا بر آنچه در سریال روایت میشود، حادثه، نتیجه خطای غیرعمد است اما پس از وقوع حادثه تلاشی برای سانسور اخبار و اطلاعات شکل میگیرد و برخی به دنبال آن هستند تا آگاهی لازم در زمان مناسب به مردم نرسد و همین، ابعاد فاجعه را گسترش میدهد.
چند مدیر نیروگاه چرنوبیل، در اثر خودخواهی، تعصب و غرور، قبل از وقوع فاجعه، در گزارشهایی مبتنی بر دروغ، وضعیت نیروگاه را مطلوب مخابره و پس از روی دادن حادثه هم تلاش میکنند ابعاد مسئله را اندک و محدود جلوه دهند تا مسئولان ارشد آسوده خاطر باشند! تلاش برای جلوگیری از نشت خبر به بیرون هم در دستور کار سیستم ناکارآمد قرار میگیرد، اما وقتی که یک نیروگاه هستهای در سوئد خبر از بالا رفتن سطح تشعشات مواد رادیواکتیو چرنوبیل میدهد آنها ناچار میشوند بروز فاجعه را تأیید کنند.
تبیین تاوان سنگین دروغپردازی از اهداف اصلی درام است که در همان مونولوگهای ابتدایی والری لگاسف(Valery Legasov)، از دانشمندان اتمی شوروی، به آن اشاره میشود؛ پنهان کردن واقعیت و سوءمدیریت در بحرانِ ایجاد شده، منجر به بروز سلسله خطاهایی سریالی در کنترل فاجعه میشود؛ رفع اتهام از مقصران اصلی و مقصر جلوه دادن افراد درجه چندم هم، وجهی از ماجراست.
ریشه حادثه چرنوبیل در سیاست و فساد هم قابل جستجو است، عدهای مدیر ناکارآمد و یک چرخه مدیریتی معیوب روال رسیدگی صحیح به یک مسئله را مختل میکند؛ در قسمتی از فصل اول سریال میبینیم که مسئولیتناپذیری شماری از اعضای محلی حزب کمونیست و ناتوانی آنها در اتخاذ یک تصمیم صحیح، سبب میشود تا یک روز پس از انفجار، شهر پریپیات (Pripyat) تخلیه نشود!
2- تحریمهای ظالمانه آمریکا در ماههای اخیر مشکلاتی اقتصادی را دامنگیر کشور کرده است؛ تبعات این وضعیت در کردستان انگار بیش از سایر استانهای کشور خود را نشان داده است؛ این امر از گزارشها و آمار اقتصادی رسمی منتشره، قابل استنباط است.
در این میان، عدهای از مدیران خودبزرگبین و ناکارآمد استان، در عین غرور و خودخواهی، ماهها مسئله را انکار کردند! مانع اطلاعرسانی به مردم شدند و ... ولی سرانجام مجبور شدند به بحران اذعان کنند! در همین آخرین جلسه تنظیم بازار استان.
ناتوانی یک عده مدیر اجرایی که حتی دستور استاندار کردستان در راستای تنظیم بازار را 15 روز بعد از صدور، اجرایی نمیکنند! سبب شد مردم استانی که درآمد سرانه آنها نصف میانگین درآمد سرانه در کشور است پس از ماهها دست و پنجه نرم کردن با گرانی، سرانجام استانشان، رسماً گرانترین استان کشور اعلام شود!
ترسیم ابعاد هزینهای که تصمیمات سریالی نادرست مجموعهای مدیران غیرمتخصص در حوزه اقتصاد بر سر مردم کردستان آورد خارج از حوصله این مجال است؛ عدهای، حقایق اقتصادی کردستان را با سیاسیکاری کتمان کردهاند و حالا معلوم نیست ابعاد عملکرد آنها تا چه زمان دامنگیر استان باشد.
و حالا بد نیست سخن آخر، یادآوری نظر کیث فیپس (Keith Phipps) درباره درام چرنوبیل باشد: «چرنوبیل هشداری است درباره اینکه وقتی حقایق علمی و برنامههای سیاسی در مقابل هم قرار میگیرند، چه کسی هزینه آن را میپردازد، چه دههها پیش، آن طرف پرده آهنی در نیروگاه اتمی باشد، و چه حالا و اینجا، برخی تصمیمهای اشتباه نیمهعمری دارند که قرنها به درازا میکشد».
فرید کریمی