«سیامک واحدی»، از 13 دیماه 95 تا 18 اردیبهشتماه 98 رئیس دانشگاه علوم پزشکی کردستان بود؛ دوران کوتاه مسئولیت وی، دورانی پرفراز و نشیب و شاید پرماجرا بود؛ پرداختن به دوران مسئولیت وی نه در حوصله این وجیزه است و نه مقصود کلام؛ ذکر دو نکته در باب آغاز و پایان دوران ریاست «واحدی» خالی از لطف نیست.
13 دیماه 95 روز پایان دوره 122 ماه ریاست «طیب قدیمی» و آغاز دوره 28 ماهه ریاست «سیامک واحدی» در دانشگاه علوم پزشکی کردستان بود، دورهای که 18 اردیبهشتماه 98 به پایان رسید.
اگرچه در شرایطی که یک مدیر تغییر کرده، به زعم برخی، کار عاقلانه آن است که از وی تمجید نشود و شاید بهتر باشد برای خوشآمد مخالفان و البته مدیر بعدی، او به شیوهای ناشایست بدرقه شود اما باور صاحب این قلم آن است که در کنار نقد بیرحمانه عملکرد یک مدیر در دوران مسئولیت، در زمان تغییر همان مدیر، انصاف به مسلخ نرود؛ فارغ از این مسائل، سنگ زدن به کسی که دیگر در مسند قدرت نمانده هم، جوانمردانه نیست.
جلسه تودیع «واحدی» علیالقاعده دیر یا زود برگزار میشود؛ قضاوت درباره آنچه او میبایست انجام میداد و نداد و نیز آنچه نمیبایست انجام میداد و داد، بحثی خارج از مجال نوشتار حاضر است؛ بناست در این نوشتار به ذکر دو نکته در باب آغاز و انجام دوره مسئولیت او نگاهی گذرا و پندآموز داشته باشیم.
یکم: «سیامک واحدی» در جلسه معارفهاش باب سخن گفتن پشت سر رئیس سابق دانشگاه را، پس از رفتن «قدیمی» بست، لااقل در سخن؛ آنچه را بر زبان آورد، انجام داد یا خیر خودش میداند و آنکه ناظر به اعمال همه ماست؛ اما صرف بر زبان آوردن آن جملات هم کاری پسندیده و نیاز مبرم امروز جامعه ما بود و هست؛ شاید بهتر باشد باب سخن گفتن پشت سر «واحدی» هم از همین حالا بسته شود.
«سیامک واحدی» در جلسه 13 دیماه 95 تالار ابن سینا گفت: «خط قرمز من «دکتر قدیمی» است و از این لحظه که وی عازم میشود تا مسئولیت جدید خود را بر عهده بگیرد، قدم کسانی را که خدمات خوب وی را برشماری کنند بر چشمانم خواهم گذاشت و اگر خدای ناخواسته «احدی» کلامی پشت سر وی بگوید باید انتظار هر برخوردی را داشته باشد؛ اگر کسی در میان جمع هست که ناراحتی از «دکتر قدیمی» دارد یا فکر میکند از وی طلبی دارد همین جا و همین حالا یا بیرون از فضای این جلسه به او بگوید؛ پس از رفتن وی کسی در موردشان کلامی صحبت نکند چرا که این کار خط قرمز ماست؛ شهامت داشته باشیم اگر موردی هست حالا بگوییم.
«واحدی» هر که بود و هرچه کرد تفاوتی نمیکند؛ او هرگز مقصر همه مشکلات دانشگاه نبود، او 28 ماه مدیر بود و در کنار کاستیهای عملکردش، بیشک، کار مثبت هم انجام داده است و همانگونه که در زمان مسئولیتش، بعضاً نقاط ضعف عملکرد زیرمجموعهاش برشماری گردید کارهای مثبت را هم باید دید، برای نمونه راهاندازی بخش روانپزشکی کودک و نوجوان با نام «بخش فوق تخصصی نشاط کودک و نوجوان» در بیمارستان بعثت سنندج و شاید نمونههای دیگری از این دست که ناگفته ماند و هرگز دیده نشد؛ به هر تقدیر، «واحدی» نیامده بود که 28 ماه بماند و برود؛ اما ... بماند.
دوم: دوره ریاست «سیامک واحدی» در مقایسه با عرف دوران مدیریتی در کشور ما کوتاه بود و در مقایسه با سلفش بسیار کوتاهتر؛ اما چرایی پایان کار او در مسند ریاست دانشگاه علوم پزشکی کردستان را شاید بتوان در حکایتی از کتاب پندآموز «کلیله و دمنه» جستجو کرد.
بخشی از حکایت مذکور وصف کسی است که «کار او را استقامتی صورت نبندد و مدت عمل او را دوامی و ثباتی ممکن نگردد» و در تبیین دلیل امر چنین آمده است:
«هم دوستان سپر معادات و مناقشت در روی کشند و هم دشمنان از جان او نشانه تیر بلا سازند؛ دوستان از روی حسد در منزلت، مخاصمت اندیشند و دشمنان از جهت یکدلی و مناصحت، مناقشت کنند، و هرگاه که مطابقت دوستان و دشمنان به هم پیوست و اجماع بر عداوت او منعقد گشت البته ایمن نتواند زیست، و اگرچه پای بر فرق کیوان نهادهست جان به سلامت نبرد».
«سیامک واحدی»، هم موافق داشت و هم مخالف؛ به نظر نگارنده نقطه واقعی آغاز دورهای که به پایان کار او منجر شد، اجماع همراهانناهمدل «واحدی» با مخالفانش بود؛ اگر همان به ظاهر دوستانش، در جلسات خصوصی او را ترغیب به تقابل سرسختانه با منتقد کرده باشند، بعید نیست همانها در خفا نقاط ضعف عملکردش را به دست منتقد رسانده باشند! به هر حال واقعیت هرچه بود، حالا دیگر چندان اهمیتی ندارد، مگر تنها برای عبرتآموزی دیگران.
و این بود سرانجام کسی که به باور صاحب این قلم، در دوران مسئولیت، هرگز دوستان و دشمنان واقعیاش را نشناخت.
فرید کریمی