دکتریداله مهرعلی زاده_بررسی موقعیت کنونی اقتصاد ایران برای حرکت به سمت حمایت از تولید داخلی نشانگر شاخصهایی است که بیم و امیدهای فراوانی در آن وجود دارد. ایران از زمان مشروطه به بعد دوره گذار اقتصادی و فرهنگی خود را در مواجهه با نظام بینالملل تجربه کرده است.کشور ایران وارث اجرای ۵ برنامه توسعه و یک برنامه ششم در حال اجرای بعد از انقلاب اسلامی است. اما سوالی مهمی که مطرح است این است که دستاورد این برنامهها برای کشور چه بوده است؟ و چرا بر تولید ملی و داخلی کشور تاثیر چشمگیری نداشتهاند؟ و اگر ما فاقد این برنامهها بودیم در کشور چه اتفاقی رخ میداد؟ شاید بعضی بگویند هیچ اتفاقی نمیافتاد!!
اما پاسخ به این سوال را باید در لابهلای پیچیدگی معمای توسعهیافتگی ایران و نظرات اندیشمندان جستجو کرد.بررسی آثار و دستمایههای تحلیلی دلایل توسعهنیافتگی ایران از زبان بسیاری از روشنفکران برای هر ایرانی حاوی درسهای آموزندهای است که از جمله آن میتوان به آثاری چون :خلقیات ما ایرانیان (محمدعلی جمالزاده)، غربزدگی (جلال آلاحمد)، موانع تاریخی رشد سرمایهداری (احمد اشرف)،علل اصلی عقبماندگی ایران (احمد کسروی)، اقتصاد سیاسی ایران (همایون کاتوزیان)، مدارهای توسعهنیافتگی در اقتصاد ایران(حسین عظیمی)، زوالاندیشه سیاسی در ایران (سید جواد طباطبایی)، ایرانیان واندیشه تجدد (جمشید بهنام)، تجدد طلبی و توسعه در ایران معاصر (موسی غنی نژاد)، توسعه و تضاد (فرامرز رفیع پور)، ما چگونه ما شدیم (صادق زیبا کلام)، جامعه شناسی نخبه کشی (علی رضاقلی)،اندیشه نوسازی در ایران (تقی آزاد ارمکی)، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟(کاظم علمداری)، موانع توسعه سیاسی ایران (حسین بشیریه)، نظریه سرزمینی و ابنیه منفرد (پرویز پیران)، ابعاد نامحسوس و خلقی توسعه نیافتگی ایران (محمود سریع القلم)، چرخههای افول اخلاق و اقتصاد(محسن رنانی)و دیگران اشاره کرد.
هر یک از آثار فوق لایههایی از توسعه نیافتگی و عوامل داخلی و خارجی را بررسی کردهاند. بیشتر نگاهها به بعد از صفویه، مشروطه، حکومت پهلوی اول دوم و انقلاب اسلامی متمرکز شده است.
ظاهر و باطن اقتصاد ایران در حوزه تورم، سرانه تولید ناخالص ملی، نقدینگی، نرخ ارز، نرخ بیکاری بهویژه دانش آموختگان دانشگاهی، مطالبات بانکی، صندوق بازنشستگی، بازرگانی خارجی، فساد اداری، کسب و کار، کسری بودجه و انباشت تصاعدی بدهیهای عمومی، کاهش درآمد حقیقی خانوارها، فقر در حال گسترش، مشکلات محیط زیستی، محدودیتهای تجارت خارجی، رکود حاکم بر صنایع کشور، احکام متعدد در قوانین دائمی برنامههای توسعه کشور و قوانین بودجه سنواتی، دخالتهای ناکارمد دولت در امور عمومی, تصدیهای اجتماعی و اقتصادی، عدم توازن منطقهای، آسیبدیدگی عدالت اجتماعی، سهم ناچیز از صنعت گردشگری در کشور، فرار مغزها، و فشارهای بینالمللی بهویژه توسط ترامپ رئیس جمهور امریکا، هر کدام گویای بخشی از آسیبهای ظاهر و باطن اقتصاد کشور است. زیرا برای پاسخ به این سوال «آیا حمایت از تولید داخل امکانپذیر هست؟» باید ابعاد ظاهر و باطن و لایههای مختلف تعیین کننده توسعه یافتگی بررسی گردد. همچنین پاسخ به سوال فوق نیازمند بررسی وضعیت کنونی مفهوم سرمایه در کشور است.
بدون شک ما برای تقویت تولید داخل و توسعهیافتگی نیازمند سرمایه هستیم. آسیبهایی که به مفهوم سرمایه در کشور وارد شده است در هر بخشی نیازمند تحلیل و بررسی است.
اما سرمایه چیست؟ و چگونه بر کمیت و کیفیت زندگی یک ملت تاثیر میگذارد؟ و آیا جریان انباشت سرمایه در ایران موجب تحرک و شتاب بخشی تولید داخلی خواهد شد؟
مفهوم سرمایه به طور گستردهای در علوم مختلف و ادبیات شفاهی و مکتوب بهکارگرفته میشود، اما باید اذعان داشت که سرمایه بسیار فراتر از، معنای گستردهتری از آنچه ما میاندیشیم دارد. سرمایه، فقط شامل مال و ثروت و پول و دارایی نمیشود، بلکه تواناییها، استعدادها، علاقهمندیها و حتی بینش یک فرد یا یک ملت نیز جزو سرمایههای او به شمار میرود. سرمایههایی که برای یافتن آنها باید درکی عمیق و بینشی وسیع داشت زیرا سرمایه میتواند آشکار و یا نهان باشد.تولید سرمایه و آنگاه تبدیل سرمایه نهان به آشکار دغدغه مهم کشورهاست. زیرا از طریق جریان انباشت سرمایه است که خلاقیت ملی و رشد و شکوفایی اقتصادی و فرهنگی شکوفا میشود.
ولیکن هر کشوری برای توسعه به پنج نوع از سرمایه نیاز دارد که عبارتند از: سرمایه مادی، سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و فرهنگی، سرمایه سیاسی و سرمایه نمادین. هر کدام از این سرمایهها رابطهای علت و معلولی با همدیگر دارند و تقدم و تاخر آنها نیز تابع شرایط زمانی و مکانی هر کشوری است.این پنج نوع سرمایه بر نظامهای تولید معرفت (دانش)، نظام قدرت، نظام ثروت و نظام منزلت اجتماعی تاثیر میگذارند. لذا کشوری که در صدد توسعه و رشد اقتصادی است نیازمند تحلیلی از پیچیدگیهای این سرمایهها و نظامهای وابسته به آن است. در سایه بررسی این مفهوم از سرمایه و شیوه تاثیرگذاری نظامهای تولید معرفت (دانش)، نظام قدرت، نظام ثروت و نظام منزلت اجتماعی بر جامعه ایران میتوانیم تحلیلی برای آسیبهای کنونی اقتصاد کشور ارائه دهیم. و به سوال اصلی که آیا جریان انباشت سرمایه در ایران موجب تحرک و شتاب بخشی تولید داخلی خواهد شد؟
در بررسی تاریخی-اجتماعی توسعه یافتگی در ایران زیرساختها و عواملی قابل بیان است که هم بر پنج نوع سرمایه (سرمایه مادی، سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و فرهنگی، سرمایه سیاسی و سرمایه نمادین ) و هم بر نظامهای تولید معرفت (دانش)، نظام قدرت، نظام ثروت و نظام منزلت اجتماعی کشور ایران تاثیرات زیادی بر جای گذاشته است. تاثیراتی که در صورت عدم تحلیل و ارایه راهکارهایی مناسب شاید ما را در تقویت تولید داخلی با چالش مواجه سازد.
تاریخ سیاسی ایران شاهد آن بوده که جامعهشناسی مردم ایران چند مشخصه داشته است:
۱-مردم همواره در انتظار یک قهرمان هستند تا آنها را از شر مشکلات رهایی بخشد،
۲-مردم انتظار دارند در کوتاهترین زمان توسعه اقتصادی محقق شود،
۳-مردم انتظار دارند با کمترین تلاش و کوشش انتظارات آنها براورده شود،
۴-مردم انتظار دارند در کوتاهترین زمان ممکنه عدالت در کشور حاکم شود،
۵-تاثیر نیروهای ماوراءالطبیعه و غیرطبیعی بیشتر از نیروهای عینی و زمینی و عملکردی در تفکرات مردم موج میزند،
۶-دولتهای حاکم طوری رفتار میکنند که گویی تنها و یگانه منجی رهایی بخش مردم از وابستگی اقتصادی و سیاسی هستند و با بهرهگیری از ابزارهای در اختیار (ابزار قدرت، ثروت، مذهب و فرهنگی و اجتماعی) مردم را از ادامه مطالبات مدنی باز میدارند.نظام سیاسی در ایران همواره بر مدار اراده شخص و حاکم و پادشاه اداره شده است. قدرت نظامی برای بقای دولت نقش مستقیم داشته است.به تعبیری ایده باستانی «پادشاهی» و یا «مفهوم فرّ ایزدی» دوره ساسانی است که محور هویّت جمعی شده است نه آزادی شهروندان و حضور نخبگان و شایستگان فکری
7_در کشور ایران علیرغم سابقه دیرینه تشکلهای مدنی اما در دوران دولت مدرن بسیاری از نهادهای مدنی و بهویژه احزاب سیاسی متاثر از تمایلات دولت مرکزی شکل گرفته است، لذا اقتدار و مشروعیت و مقبولیت لازم برای تاثیر گذاری لازم در جامعه را نداشته به همین دلیل بر حسب مقتضیات زمانی و مکانی سریع ایجاد میشوند و بااندک خزانی نیز متلاشی میشوند.فضای سیاسی و انتخاباتی کشور طوری برنامه ریزی شده است که مردم به جای احزاب شناسنامه دار به فرد رای میدهند. اما اگر فرد اشتباه کرد مردم به چه کسی پناه ببرند؟ و یا در غیاب احزاب چه کسی باید پاسخگوی ناکارمدی دولت و نمایندگان منتخب مردم باشد؟ اما در صورتیکه احزاب در صحنه باشند برای جلب اعتماد مردم ناگزیر به داشتن برنامه استراتژیک و بلند مدت، پایبندی به برنامه و اجرای آن باشند.
۸-طبقه نخبگان اغازگر تحول و تغییر هستند اما معمولا در ادامه راه اسیر تفکرات تودهها میشوند و از ادامه حرکت باز میایستند و از متن به حاشیه سیاست میروند. و در ادامه این رفتار تودهوار مردم است که تعیین کننده سرنوشت مردم میشود. در ادامه نیز نخبگان اسیر شده در دست تودهها به تماشای محصول خود مینشینند و با ناامیدی به دنبال ایجاد فرصت جدیدی برای طرح مطالبات مدنی مردم هستند. موضوعی که فرصتهای تاریخی سازندگی را از جامعه طولانی و هزینه بر میسازد.
۹-مردم به محض اینکه از استبداد قبلی رهایی مییابند و حکومت جدیدی تشکیل میدهند دچار توهم خودبزرگبینی میشوند و خود را مرکز یا قبله عالم میدانند و با وجودی که در بسیاری از شاخصهای زندگی عقب هستند اما در گفتمان روزمره بادی به غبغب میاندازند و از داشتههای متوهمی سخن به میان میآورند که وجود خارجی ندارد بلکه در رویای ذهنی رهبران است.
۱۰-در کشور ایران دو قرائت از تاریخ خود داریم یکی تاریخی به قدمت بیش از ۲۵۰۰ سال و دیگری تاریخی از ۱۴۰۰ سال پیش به این طرف. ملتی هستیم بین سه فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی دچار تشکیکات فزاینده عقیدتی گرفتار شده و هر گروهی بر طبل باطل بودن دیگر فرهنگها میزند غافل از اینکه انسجام جامعه برایندی از تاثیرات سه فرهنگ در عرصه نظر و عمل زندگی در جامعه ایرانی است. این اختلاف قرائت موجب اختلاف گفتمان و تحلیل و نهایتا آسیبدیدگی و سردرگمی هویت فرهنگی و اقتصادی نسخه توسعه یافتگی ایران شده است.
۱۱-سردرگمی فرهنگی و تاریخی باعث شده هر دولتی افکار متفاوت با خود را دشمن توسعه جامعه تلقی کند و برای بقای خود و تقویت جریان مورد علاقه خود، به تقویت عناصر اختلاف در جامعه دامن میزند.
۱۲-به طور کلی بسیاری از ایرانیان و حتی برخی مسئولان در تحلیل وضعیت کشور و ناکارامدیهای آن ریشه و خمیرمایه بسیاری از عقب افتادگیها و نا بسامانیهای اقتصادی و سیاسی و جتماعی را به عوامل خارجی منتسب میکنند. و از عوامل مهم داخلی غفلت میورزند. درداخل کشور به نام امنیت داخلی کشور و مبارزه با تهاجم فرهنگی خارجیها به جنگ با استعداد میروند و با مصادره و سانسور عرصههای فرهنگ و هنر بهترین و شایستهترین استعدادها و دیدگاهها را برای ادامه حیات سیاسی خود تخریب و یا حذف میکنند.
۱۳-در بعضی از دولتهایی که به قدرت رسیدهاند به دلیل ضعف فرهنگی مسئولان اصلی، عدم اشراف به قوانین بین المللی حکومتداری و یا تفسیر و قرائتی ناتوان برای تحرک فرهنگی و خلاقیت اقتصادی که موجب پیشرفت و توسعه شود ترجیح دادهاند به جای بالابردن فرهنگ و دانش خود به نابودی و تخریب فرهنگ و دانش و دانشگاه در جامعه بپردازند. یعنی تخریب دانشگاه به عنوان عاملی که پیشران توسعه است ولیکن با نادانی آنان به حاشیه میرود.
به طور خلاصه باید اذعان داشت لذا تازمانی که فکری برای کاهش آسیبهای فوق نشود جریان تشکیل و تقویت سرمایه ایرانی با چالشهای اساسی مواجه است. مشکلاتی که باعث میشود انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، شبکههای خانوادگی و شبکههای اجتماعی و اقتصادی، حوزههای خلاقیت و شکوفایی به دلیلی سردرگمی فرهنگی و اقتصادی نتوانند موجبات رونق اقتصادی و توسعه ملی را فراهم سازند.
دکتر یداله مهرعلی زاده
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز