تابناک ایلام: مجتبی کاور - خبر ارسال شد، فوری کار کن، برای مصاحبه هماهنگی کردم، الو الو، قطع شد جناب مهندس مردم برای آب شرب، برق، درمان، راه مواصلاتی و… مشکل دارند، جلسه هستم بعد تماس بگیرد… مدیر؛ بابت درج خبر شکایت میکنم تا حساب کار دستت بیاد؛ شکایت کن هر مرجعی که خواستی اشکال نداره من هستم، چرا تهدید میکنی! خیالت راحت مستندات کافی موجود است...
این تنها بخش کوچکی از دیالوگ روزانه یک خبرنگار در طول ۳۶۵ روز برای درج اخبار در رسانهها است خبرنگارانی که در طول سال هجمهها و فشار تهدیدهای فراوانی را برای درج یک خبر و یا گزارش که تنها به دنبال حل مشکلات مردم هستند به جان می خرند بدون آنکه ذرهای به مشکلات بی شمار خود فکر کنند.
خبرنگارانی که در همه حال تلاش میکنند تا به بهترین نحوه ممکن وظیفه اطلاع رسانی خود را بدور از هیاهو و مشکلات روزمره زندگی خود انعکاس بدهد تا شاید مسئولین که تنها وعده میدهند؛ برای گره گشایی مشکلات مردم پای کار بیایند و وعده خدمت که داده بودند عملی و عملیاتی کنند!
امروز شرایط بغرنج جامعه زندگی را برای همه سخت کرده، زندگی که روز به روز بر مشکلات آن افزون میشود و کسی هم پاسخگوی شرایط موجود نیست! چرا که هر یک از مسئولان انگشت شرایط موجود را به سوی دیگر نشانه می رند، غافل از اینکه همه مقصر وضع موجود هستند! آزارم میدهد، کلافه میشوم، بغض گلویم را میفشارد، از درد و رنج که بر مردمان سرزمینم، مردمان عزیز تر از جانم جاری و ساری است و کاری از دست من بر نمیآید جز اینکه با چیدن واژهها در کنار هم صدای در گلو مانده آنها باشم و مشکلات را به گوش مسئولان برسانم.
چه سختیهایی، چه تهدیدهایی، چه تحقیرهایی، چه تهمتهایی در مسیر هست. ولی دل که عاشق باشد، دلی که با مردم و قلمی که تنها به رضای خدا فکر کند بدون هراس و دلهره و لغزش می چرخد تا شاید مسئولان بخشی از وعدهها ی خود را عملی کنند!
با گذشت ۱۷ سال فعالیت مستمر رسانهای، در حوزههای مختلف خبری چه تهدیدها و فشارهایی بابت درج اخبار که نداشتم ولی همه آن تهدیدها را به جان خریدم و ذرهای عقب نشینی نکردم، چه روزها و چه شبها که یارم، همراهم، همدم، سنگ صبر زندگیم همسرم و دخترم به خاطر شرایط کاری من سکوت کردند تنها من توانسته باشم امورات کاری و رسانهای و رسالت خبرنگاریم را پیش ببرم چون نیک میدانند تنها برای مردم وحل مشکلات آنها قلم می زنم!
به گونهای که ترانه هم علی رغم اینکه غرق در دنیای کودکی خود است اگر مشکل و موضوعی که عمومیت داشته باشد و ببیند از من میخواهد که پیگیری کنم و به زبان کودکی خود میگوید بابا تند بنویس چون بابای من خبر نگاره!!
چه از خود گذشتگی که همسرم و دخترم به خاطر شرایط سخت و دشوار کاری من کشیدن ومی کشند ولی همواره درکنارم بودند مشوقم هستند؛ شوق و ذوق آنها را خوب می فهم چرا که شوق و ذوق آنها نیز به کار من گره خورده است و شادمانی آنها همچون شادمانی خودم گره گشایی و حل مشکل مردم است!
امروز و در آستانه گذر از ۴۰ سالگی تنها داشتههای ۱۷ سال فعالیت رسانهای من واژههای به تحریر در آمده است که تنها برای مردم نوشتم مردمی که عشقانه آنها را دوست دارم و در کنار آنها بوده و هستم و امروز و در آستانه روز خبرنگار ضمن گرامی داشت شهید محمود صارمی و همکارن تازه سفر کرده زنده یاد حاج پژمان مهدوی وحاج سامی شهبازی سر تعظیم در مقابل صبوری، گذشت، کمبودها و وقت نذاشتن ها برای همسر ودخترم ترانه فرود می آروم که ذرهای اعتراض نکردند و بر دستان پر از مهر مادرم بوسه میزنم که همواره در این مسیر سخت دعا گویم بوده و هست باشد که در ادامه مسیر کاری همچون گذشته تنها واژهها و صدای در گلو مانده مردم را به رشته تحریر در بیاروم تا شاید مسئولان شرایط بهتری برای زندگی مردم فراهم کنند.
در پایان ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای عرصه خبر و رسانه بویژه شهید گرانقدر محمود صارمی وهمکاران عزیز تازه درگذشته حاج سامی شهبازی رئیس فقید خانه مطبوعات استان وحاج پژمان مهدوی رئیس فقید بسیج رسانه استان وتبریک این روز خدمت همه همکاران گرانقدر در استان موفقیت همه آنها را از خداوند منان در مسیر اطلاع رسانی خواهان وخواستارم ./م
بیشتر بخوانید: |