روزی روزگاری خاطرات غلامعباس حسن پور قسمت هشتاد و هشتم

به نام خدا
روزی روزگاری
خاطرات غلامعباس حسن پور
قسمت هشتاد و هشتم
چند سال پیش ماه محرم در فصل زمستان واقع شده بود آقای مسعود روانان سپاهی دانش قبل از انقلاب روستای عراقیه به دعوت من به اراک تشریف آورد .
روز تاسوعا همراه باخانواده و آقای روانان ابتدا به روستای تبرته رفته و در مراسم صبح تاسوعا که مراسم با شکوهی می باشد شرکت کردیم .
عزاداران حضرت امام حسین(ع) از روستاهای کودزر ، مخلص آباد و تبرته به امامزاده تبرته آمده بودند و در دسته های بزرگ زنجیر زنی و سینه زنی به عزاداری پرداختند و هیئت عزاداری مخلص آبادی ها در حرکتی نمادین صحنه ی ظهر عاشورا و حرکت اسرای اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین را به نمایش گذاشتند .
آقای روانان از آن مراسم فیلم تهیه نمودند .
سپس به روستای عراقیه رفتیم.
ظهر روز تاسوعا حسین آقا فرزند مرحوم مشهدی محمد علی نذری داشت .
هیئت عزاداری عراقیه ای های مقیم اراک هم رسید .
زنجیر زنی و عزاداری با شکوهی بر پا گردید .
بعد از مراسم عزاداری، سفره نذری امام حسین در مسجد روستا پهن و عزداران حسینی برنج و قیمه ی نذری امام حسین را صرف نمودند .
عصر عاشورا همراه با هیئت روستا به امام زاده حسن الافطس واقع در جنب روستای اسفین فراهان رفتیم و در جوار آن امام زاده بزرگوار عزاداری نمودیم . هیئت عزاداری و زنجیر زنی روستاهای جلال آباد ، حسین آباد، شتریه ، گازران و اسفین هم آمدند و با هم به عزاداری شهدای کربلا پرداختند .
امام زاده اسفین نوه ی امام سجاد است .
عرب ها به مردی که بینی و صورت پهن داشته باشد افطس می گویند .
بعضی از عرب ها به مرد شجاع ، جنگجو ، قوی و پهن صورت افطس می گویند
بعد از مراسم عزا داری در جوار امازاده حسن الافطس اسفین به روستای عراقیه بر گشتیم و شب عاشورا در عراقیه ماندیم .
من و خانواده به منزل پسر عمویم حاج حاتم حسن پور رفتیم و آقای روانان گفت من امشب به منزل مش رمضان نظری می روم .
مرحوم مش رمضان آن سال سکته کرده بود و حال مساعدی نداشت .
آقای روانان گفت می خواهم در خدمت عمو رمضان باشم و از ایشان پرستاری کنم چون ایشان و همسرش به گردن من حق بزرگی دارند .
آقای روانان گفت زمانی که من در عراقیه سپاه دانش بودم این دو بزرگوار خیلی به من محبت کردند لذا هر چقدر به ایشان خدمت کنم هیچگاه نمی توانم گوشه ای ازخدمات ایشان را جبران نمایم .
شب عاشورا در روستای عراقیه تعزیه حضرت علی اکبر برگزار شد .
آقای محسن صادقی نسب با صدای زیبای خود عزاداران حسینی را به وجد آورد و به فیض اکمل رسانید .
اقای علیرضا عراقیه فرزند حاج غلامرضا نقش شمر را به خوبی ایفا نمود .
آقایان حسن عراقیه معروف به شهردار و علی عراقیه فرزند مش علی اصغر نقش مخالف خوانی داشتند .
آقای حسین صادقی نسب نقش امام حسین را داشت
نقش های حضرت زینب و ام لیلا مادر حضرت علی اکبر را دو نفر از تعزیه خوان های روستای گازران عهده دار بودند .
آن شب با وجود امکانات کم تعزیه خوانی خوبی اجرا گردید .
فردای آن روز هم هیئت عزاداران عراقیه با حرکتی نمادین رسم قدیم روستا در حال زنجیر زنی و نوحه خوانی اطراف روستا را دور زدند .
کسانی که قربانی داشتند . گوسفند قربانی خود را جلو دسته عزاداری ذبح نمودند .
ناهار ظهر عاشورا فرزندان مرحوم مش ولی خان نذری داشتند که همه عزاداران از نذر امام حسین (ع) استفاده نمودند .
بعد از اقامه نماز و صرف ناهار به روستای کودزر فراهان رفتیم عمه ام فاطمه خانم حسن پور همسر مرحوم مش حسین علیشاه اشقلی ما را جهت صرف شام نذری شام غریبان شهدای کربلا صلوات الله علیهم اجمعین به روستای اشقل فراهان دعوت نمود .
بعد از صرف شام نذری امام حسین تعزیه خوان های روستای اشقل به تعزیه خوانی پرداختند .
روستای اشقل تعزیه خوان های خوبی دارد .
آقای عِلی شهبازی نقش حضرت زهرا سلام الله علیها را خوب اجرا می کند .
ایشان با صدای زیبا و محزون خود عزاداران حسینی را به وجد آورد و تحسین حضار را بر انگیخت .
برادر ایشان هم نقش حضرت علی (ع) را خوب اجرا نمود .
جوانی هنرمند با نی نوازی بسیار زیبای خود شور و شعف و هیجان تعزیه را دو چندان کرد .
در اواسط تعزیه مراسم نذری انار که جزئی از مراسم تعزیه حضرت فاطمه سلام الله علیها می باشد را بین عزاداران تقسیم کردند و عزاداران دانه های انار را به عنوان تبرک میل نمودند .
آقای روانان تحت تاثیر تعزیه حضرت زهرا سلام الله علیها قرار گرفت و همان شب نذر کرد که مادام العمر سالی ده کیلو انار نذری برای تعزیه حضرت زهرا بیاورد و حتی به من توصیه کرد که اگر من نتوانستم به اراک بیایم شما به نیابت از من نذر انار را ادا کن .
البته پول خرید انار را قبلا به حساب من واریز می نمایند .
از آن سال تاکنون به نذر خود عمل نموده است .
محرم سال قبل که بیماری کرونا بود و تعزیه خوانی نبود انار نذری حضرت زهرا را بین فقرای محل خودشان خود تقسیم نمود.
بعد از مراسم اشقل به اراک برگشتیم و فردای آن روز آقای روانان به شهر خود کازرون مراجعت نمود .
خاطره ادامه دارد ...